شیشه شکسته

وانشات چندپارتی از تهیونگ
لایک کامنت فالو فراموش نشه(◍•ᴗ•◍)❤

لیوان دستم بود....
لیوان خالی بود اما انگار داخلش پر بود...
داشتم به تلوزیون خاموش نگاه میکردم....
همش فکرم پیش اون بود ولی انگار منو فراموش کرده بود...
الان دوماه بود که حتی یه زنگم نزده بود مثل اینکه دیگه دلش نمیخواست صدامو بشنوه یا حتی خودمو ببینه فکر کنم از من متنفر شده برای همین میخواد منو فراموش کنه:)
تو این فکرا بودم که گوشیم زنگ زد
شماره ناشناس بود برداشتم
*الو؟
+ سلام ا/ت
* ببخشید من شمارو میشناسم؟
+ آره خیلی خوبم میشناسی
* ولی من شمارو نشناختم
+ ا/ت این منم تهیونگ
* چی؟(با تعجب)
+ میدونم الان خیلی ازم ناراحتی ولی صبر کن بهت توضیح میدم
* خفه شوووو
اصلا میدونی این همه مدت به من چی گذشت؟
حتی به خودت زحمت ندادی یه خبر از من بگیری(با داد)
نمیخوام حرفاتو بشنوم اقای کیم
+ صبر کن ا/ت
من می.....
نزاشتی حرفشو تموم کنه و گوشی رو قطع کردی
پسره عوضی
این همه مدت نبوده
بعد الان یه زنگ زده
من به توضیحاتت نیاز ندارم آقای کیممممم
با حرص رفتی روی مبل نشستی و به دیوار اتاق خیره شدی خیلی عصبی شده بودی
رفتی تو آشپزخونه و به لیوان آب خوردی.
بعدش یه شلوار ابی و بلوز کوتاه صورتی با یه کت آبی پوشیدی کیف صورتیت رو برداشتی گوشیت رو داخلش گذاشتی سوییچ ماشینت رو برداشتی و از خونه بیرون زدی تا آروم بگیری.
به سمت دریا رفتی همیشه دریا بهت آرامش میداد
وقتی رسیدی به سمت ساحل رفتی و نشستی اجازه دادی موج های دریا پاهاتو خیس کنه.
چشماتو بستی و به صدای دریا گوش کردی که احساس کردی یه نفر کنارت نشست.

پایان پارت اول⛓
اسکی ممنوع❌
دیدگاه ها (۱)

شیشه شکسته

شیشه شکسته

با تو

منتظرم

⁵³کوک: ببخشید خانم، ببخشید. من شمارو دیدم یادم به همسرم افتا...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط